| b@@kereh |
|
Wednesday, February 26, 2003
● تسلسل كفش
........................................................................................وقتي بدنيا مي آي كف پاهات عريانه و سرخ؛ وقتي نوزادي كفش راحتي پات مي كنن؛ تو نوجواني عاشق كفشهاي اسپورت ميشي؛ تو جووني، مي ميري واسه كفشهاي دختركُش ؛ تو ميانسالي، كفشهاي مردونه جدي مي پوشي؛ تو سالخوردگي هوس كفش اسپرت به سرت ميزنه؛ پيرتر كه ميشي دوباره كفش راحتي پات مي كنن و يه عصا به دستت ميدن؛ وقتي مُردي، كف پاهات چروكه و سفيد... □ نوشته شده در ساعت 11:17 PM توسط baakereh Monday, February 24, 2003
● شناسنامه و انتخابات
........................................................................................وقتي 15 سالم بود، واسه اينكه تو كنكور منو از تحقيق رد نكنند، هر چي انتخابات بود شركت ميكردم. اون موقعها ميگفتن كه اگه سر و كارت با دولت هستش(دانش آموز، دانشجو، كارمند و يا كارگر...) بايد مهر انتخابات تو شناسنامه ات بخوره وگرنه واست پاپوش درست مي كنن و اخراج ميشي. آيا شناسنامه هاي همه كشورها يه صفحه اي تحت عنوان " انتخابات " داره تا اگه راي ندي و مهر نخوره، چوب تو كونت كنن؟ چگونگي ثبت و نگارش راي در پرونده شخصي افراد در كشورهاي ديگه به چه نحويه؟ اصلا اينكه فردي راي داده يا نداده جائي ثبت و ضبظ ميشه؟ آيا براي حكومت اين كشورها هم خيلي مهمه كه بفهمند طرف در چه انتخاباتي شركت كرده؟ □ نوشته شده در ساعت 1:58 AM توسط baakereh Saturday, February 22, 2003
● اين نوشته شهسوار(درد) منو به ياد اين مطلب انداخت:
ميگن يه آقائي ميره پيش دكتر و ميگه :" آقاي دكتر! من نه مشروب ميخورم، نه سيگار ميكشم، نه زن ميگيرم، نه جلق ميزنم، و نه...به نظر شما، من صد سال عمر ميكنم؟" دكتره كه خودش اهل لهو و لعب بوده با خنده ميگه: " عزيزمن به چه دردي ميخوره اين صدسال عمر اگه هيچ غلطي نكني!!! " □ نوشته شده در ساعت 4:34 AM توسط baakereh
● آخر(2)
........................................................................................آخر همه (اكثر؟) ازدواجها، بخاطر بچه است. شروع ازدواجها ممكنه بخاطرعشق، تفاهم و يا حتي زور و تحميل باشه، ولي آخر همه شون به بچه ختم ميشه، همه اين دنگ و فنگها (عشق، تفاهم و ...) هم بخاطر اونه! □ نوشته شده در ساعت 12:57 AM توسط baakereh Saturday, February 15, 2003
● از ماست كه بر ماست
........................................................................................اولين مرحله اسقاط خودروهاي فرسوده با جلوگيري از تردد اتوبوسهاي بالاي 30 سال ساخت، در مسيرهاي بين شهري آغاز شده و در مرحله بعدي احتمالا اين اتوبوسها رو از صاحبان آنها خريداري نموده و سپس اسقاط خواهند كرد ! خوب اولا اينكه تعداد اتوبوسهاي بالاي 30 سال نهايتاً به 1000 دستگاه ميرسه كه عمده آنها نيز يا از اتوبوسهاي دماغدار عهد بوق بوده ! و يا از اين اتوبوسهاي دو طبقه تهران قديم! كه هر جفتشون جون تردد در مسيرهاي داخل شهري را هم ندارند، چه برسه به بين شهري! دوما، چرا بايد اين اتوبوسها اول ممنوع التردد بشن و بعد اسقاطشون كنند و چرا از همون اول از رده خارجشون نمي كنند تا مانع از اوراق فروشي هاي غير قانوني بشن؟ سوما اينكه اين همه ژستهاي نيكوكارانه دست اندركاران تا كي؟ ظاهرسازي دولت مبني بر تلاش براي بهبود وضع معيشتي تا چه وقت؟ همه تون ميدونين كه بيش از 80 درصد آلودگي تهران ناشي از خودروهاي مستعمل و فرسوده بوده كه در حدود دو ميليون دستگاه را در بر ميگيرد. اگر فرض نمائيم قيمت هر خودرو 4 ميليون تومان باشه، ميشه با پول فروش فقط 5 ماه نفت ايران همه اين خودروها رو از صاحبانش خريداري نموده و ملت را از سرب و آلودگي نجات داد. و يا اگر مبالغ صندوق ذخيره ارزي را كه الان بالغ بر 10 ميليارد دلار شده است را به اين كار اختصاص داد ميتوان در كمتر از يك هفته همه اين ماشينها را جمع آوري نمود. آخه چرا كسي نميگه كه داريم تو اين تهران خفه ميشيم... □ نوشته شده در ساعت 9:46 PM توسط baakereh Friday, February 14, 2003
● بو
........................................................................................يه رفيق دارم كه هميشه فكر ميكنه خارجيها يه بوئي ميدن! البته منظورش يه بوي خاصيه كه از پوست اونها ترشح ميشه و دليلش رو هم تفاوت نژاد و برنامه غذائيشون ميدونه، خصوصا كره ايها كه بوي غذائي رو كه ميخورن رو ميدن ! (سوسك و حشرات ...) انصافاً همه اين خارجيها روزي حداقل يه بار حموم ميرن و لباسهاي تميز مي پوشند و خودشون رو معطر مي كنن.ولي مردهاي ايراني بوي عرق تنشون بعد از فعاليتهاي فيزيكي، بسيار تند و زننده هستش و زنان ايراني هم موقعي كه دچار عادت ماهيانه هستند(بعلت عدم استحمام) بوي نامطبوع ميدن! اين خارجيها خيلي بوي قابل تحمل تري دارن تا اين رفيقمون كه هفته اي يه بار حموم ميكنه و منشي چاق رئيسمون كه اونجاشو اصلا نميشوره! □ نوشته شده در ساعت 10:51 PM توسط baakereh Tuesday, February 11, 2003
● هيولا
آن كه با هيولاها دست و پنجه نرم ميكند بايد بپايد كه خود در اين ميانه هيولا نشود. از وبلاگ ريرا □ نوشته شده در ساعت 11:57 PM توسط baakereh
● بي خبر
........................................................................................گفتم: "وقتيكه راحت ميشد عاشق تو شد، من به سختي مانع اين راحتي شدم." گفت: "ميتوني عاشق باشي ولي خودت بي خبر..." از وبلاگ Uni با اندكي تلخيص □ نوشته شده در ساعت 11:28 PM توسط baakereh Sunday, February 09, 2003
● باز هم بهانه مام ميهن
........................................................................................اين گلدون باريك بين بود كه براي اولين بار به استفاده از شعارهاي مام ميهن در برگزاري انتخابات و راهپيمائيها در صدا و سيما اشاره كرد. من هم دوباره يادآوري مي كنم كه مام وطن فقط وسيله ايست كه تعداد را زياد كنند و اگر حالا بادكنك و شكلات و شربت پخش مي كنند، حتما چند سال ديگه واسه كشيدن مردم تو راهپيمائيها ، حواله پيكان توزيع خواهند كرد! □ نوشته شده در ساعت 9:12 PM توسط baakereh Saturday, February 08, 2003
● ويتنامي ديگر
........................................................................................آمريكا بعد از حج، به عراق حمله خواهدكرد و با اسكادرانهائي كه در طي جنگهاي خليج و افغانستان آب ديده شده اند، خواهد توانست كه بخش زيادي از مراكز مهم عراق را در همان روزهاي اول بمباران، منهدم نمايد. اما در صورتيكه بخواهد نيروي زميني در عراق پياده كند، ويتنام دومي خواهد ساخت كه به اين زوديها پاياني نخواهد داشت. تانكهاي عراق كه قبل از جنگ خليج فارس، برابر كل تعداد تانكهاي نيروهاي ناتو بود، هم اكنون نيز با وجود انهدام بخش عمده اي از آن كماكان آماده مبارزه بوده و فرماندهان و سربازان عراقي كه تجربه دو جنگ بزرگ را در كمتر از بيست سال تجربه كرده اند به آساني به آمريكائيها اجازه ورود به شهر و ديارشان را نخواهند داد حتي اگر دلخوشي از صدام هم نداشته باشند. به همين خاطر جنگ خليج 2 جز تلفات انساني و اضافه شدن بدبختي مردم عراق چيزي در بر نخواهد داشت و اگر صدام در همان ابتداي جنگ كشته نشود و خانواده اش متلاشي نشود اين جنگ به يك جنگ فرسايشي تبديل خواهد گرديد. اينكه صدام يك ديكتاتور بوده و بايد برود شكي نيست، ولي نه به دست آمريكائيها بلكه توسط مردم خودش بايد به سزاي اعمالش برسد. و آمريكا اگر ادعاي انسان دوستي و حقوق بشر مي كند نياز به لشگر كشي عريض و طويل به عراق ندارد و فقط ميتواند با چند حركت نفوذي و چند بمباران دقيق كل خانواده صدام را متلاشي نمايد ولي اينكار را انجام نميدهد، چرا كه ميداند در صورت فرسايشي نشدن جنگ، چاه هاي نفت عراق فقط چند صباحي دراختيارش خواهد ماند ولي اگر ضمن حفظ صدام شروع به پيشروي آهسته در خاك عراق نمايد هم نفت خواهد داشت هم صدام را بعنوان بهانه اي براي ادامه جنگ، هم ترس و واهمه در خاورميانه و هم ادعاي پوچ بشردوستانه اش را. □ نوشته شده در ساعت 12:07 AM توسط baakereh Thursday, February 06, 2003
● " زن يك تناقض است. فريبنده وفتنه انگيز. زن! تو هميني. از آشنايي با شما خوشبختم! "
........................................................................................(برگرفته از متن ايرج ستوده - مجله الكترونيكي پرسه) اين داستان ايرج ستوده، واقعا ستودني است. □ نوشته شده در ساعت 5:13 AM توسط baakereh Wednesday, February 05, 2003 ........................................................................................ Monday, February 03, 2003
● مطلق
........................................................................................استادي داشتم كه ميگفت: "با هيچ چيزي، مطلق مخالفت نكنيد، چرا كه در دنيا هيچ چيزي وجود ندارد كه تماما نادرست باشد." □ نوشته شده در ساعت 9:00 PM توسط baakereh Sunday, February 02, 2003
● سالمند و خاطرات گذشته
........................................................................................با آدمهائي كه تو دهه ششم يا هفتم عمرشون هستند، ارتباط برقرار كردن سخته. از آينده نميشه باهاشون صحبت كرد چون هر لحظه منتظر دق الباب مرگ هستن... دل و دماغ ماجراهاي روزمرگي رو هم ندارند. يا بايد در مورد وضعيت مزاجيشون و درد و بيماريشون صحبت كني ! و اميد بهبودي بدي و يا اينكه تشويقشون كني كه از خاطرات جوونيشون بگن. اين مورد دومي خيلي بهتره، چون وقتي از جوونيشون ميگن چهره و روحشون هم شاداب و سرحال ميشه. □ نوشته شده در ساعت 3:07 AM توسط baakereh
|