b@@kereh


Monday, December 30, 2002

كنتس پابرهنه
گذشت و فداكاري زن، گاهي اوقات آنچنان بزرگ و عجيب ميشود كه همسر توان درك آن را از دست مي دهد و شعور فعلي مرد ناتوان از پذيرش آن ميماند كه معمولا فرجام غير قابل انتظاري رخ خواهد داد.
پتانسيل فوق العاده اي كه در وجود زن مي باشد او را قادر ميسازد دست به خارق العاده ترين كارها بزند،
و در حقيقت براي يك زن هيچ چيزي غيرممكن نيست...
اراده خداگونه زن، تسخير را آسان معني مي كند و كار ناشدني در قاموسش وجود ندارد.
و چقدر اين جمله آشنا است كه:
" كار همه وقت من، شناختن زن است. "



........................................................................................

Sunday, December 29, 2002

تعطيلي :
فردا دوشنبه تعطيل رسمي هستش. خيلي ها اعتقاددارند كه تعطيلات رسمي در تقويم ايران زياد هستش.
اما من اينجوري فكر نميكنم !
1- كل تعطيلات رسمي توي ايران 26 روز هستش(درسال 81) كه با احتساب 52 جمعه ميشه كلا 78 روز.
اين عدد در ممالك فرنگ - با تعطيلي روزهاي شنبه و يكشنبه - برابر ميشه با 104 روز . خوب يعني يك اختلاف 26 روزه. تازه من اصلا تعطيلي هاي كريسمس و عيدها و روزهاي استقلال رو حساب نمي كنم.
نتيجه : اون كسائي كه بازده كاري ناچيز درايران رو ناشي از تعطيلات زياد ميدونند، در پي بهانه اي براي بيگاري گرفتن بيشتر از مردم با حذف تعطيلات هستند.
2- حركت تاريخ قمري در روي تاريخ شمسي، باعث شده كه 60 درصد تعطيلات هر ساله در روزهاي مختلفي برگزار شده و عملا نميشه در تقويم ايراني بر روي اكثر تعطيلات برنامه ريزي براي تفريح و استراحت نمود.در واقع منظم نبودن تعطيلات خود دليلي بر بي نظمي كاري شده است. حال اينكه در ممالك خارجه ، همه چيز از صبح دوشنبه آغاز شده و در عصر جمعه پايان مي پذيرد و هر غلطي كه دلت ميخواهد را ميتوني در روزهاي شنبه و يكشنبه انجام بدي.
پيشنهاد: حذف اكثر تعطيلات مذهبي(كليه وفاتها) و افزودن بر تعطيلات منظم( روزهاي 5 شنبه).
3-زمزمه هاي مبني بر حذف تعطيلات رسمي عيد نوروز وسيزده بدر و جايگزيني تعطيلات وفات و ميلاد ائمه به جاي آن، حربه ايست براي حذف سنتهاي باقيمانده .
برداشت: هر چند كه تعطيلي، تعطيلي است ، اما خيلي فرق مي كند كه تعطيلي عيد نوروز باشد كه از در و ديوار بهار فرو بريزد و عطر تازگي به مشام رسد يا اينكه تعطيلي عزا و وفات باشد و همه جا ضجه و مويه شود و بوي گند پا و رنگ سياه، دماغ و چشم را بيازارد.
4- در قانون كار ايران ساعات كاري 44 ساعت تعريف شده است كه برابر ميشود با 5 روز كاري 8 ساعته و يك نصف روز 4 ساعته(5 شنبه ها)، كه همين نصف روز لعنتي باعث ميشه كه اكثر كارفرمايان تا دسته تو پاچه كارمندانشون بكنند و اونها را تا عصر پنج شنبه مجبور به كارنمايند.
پيشنهاد: اصلاح قانون كار و ملزم نمودن كارفرمايان به تعطيلي روز 5 شنبه و در نظر گرفتن اضافه كاري معقول براي روزهاي تعطيلي و نه ضريب مسخره 4/1پايه حقوق / ساعت.






........................................................................................

Monday, December 23, 2002

تجارت پر سود ( از همون نوشته هاي پائين كشيدن شلوار بفرموده شبح )
هيچ وقت يه صابون رو نميشه تا ذره آخرش مصرف كرد، هميشه آخرش يه ذره ازش ميمونه كه چون توي دست جا نميشه بايد بي خيالش شد.
زمان جنگ كه قحطي همه چيز بود به فكرم زده بود كه يه چيزي درست كنم كه بشه اين ته مونده هاي صابون را بهم چسبوند و خلاصه يه جورائي ازشون استفاده كرد.
بعضي وقتها يه ايده هائي به ذهنم ميرسه كه اگه پول داشتم اجراشون كنم، ميليونر ميشدم.
مثل:
حذف كلاچ از گيربكسهاي دستي ماشينهاي دست دوم
يا تلفيق آب كولرهاي آبي با يه ماده خنك كننده
يا ساخت ميز و صندلي از قوطي هاي فلزي آبجو و ودكا
و خلاصه خيلي چيزهاي ديگه...
اما يه چند وقت پيش به فكرم رسيده بود كه اگه يكي پيدا بشه و قالب يه Dildo رو بسازه و توليدش كنه چه پولي ميتونه تو ايران در بياره !!!
البته نه اينكه خداي ناكرده تو اين كشور كمبود معامله وجود داره، نه ! الحمدالله كه تا بخواي كير آخته تو اين كشور پيدا ميشه. اما از اونجائيكه شرايط داشتن يه سكس بي دغدغه تو اين بلاد از خونه خالي گرفته تا دوست دختر يا دوست پسر پيدا كردن متغير و سخت هستش، واسه همين خيلي بازار پر منفعتي خواهد شد اگر آدم بتونه آلاتي مثل Dildo يا از اين Pussy هاي مصنوعي از خارج بخره و بياره !
واسه مشتري پيدا كردن هم ميشه از تجارب عرق فروشها و خانم رئيسها استفاده كرد كه تو اين 24 سال نشده كسي رو 5 شنبه ها مست و پاتيل سراغ همبستر نفرستند !



........................................................................................

Sunday, December 22, 2002

يك تجربه
اگه چند بار وسط برف و يخ ماشينتون روشن نشه و فرسنگها از شهر و ميكانيكي دور باشين، هميشه يادتون خواهد موند كه ماشين رو توي يه سطح شيب دار پارك كنيد تااگه روشن نشد، راحت تر بشه هلش داد!



........................................................................................

Saturday, December 21, 2002

چشم مجنون و وجود ليلي
هر چشمي، زيبائي را متفاوت از بقيه مي بيند و هر نگاري در چشم يارش منحصرا طنازي مي كند.
با چشمان ديگران نمي توانيد زيبائي ها را ببينيد.
چشمان ديگران آلوده به سالوسي، انباشته از عقده و آكنده از نفرت است.
از ديگران چشم قرض نكنيد.




........................................................................................

Wednesday, December 18, 2002

اطلاعاتي نسل سوم

1-آقاي شبح ! اين وكيل مدافع شدن شما براي خانمها چيز جديدي نيست اما جاي تعجبش اينجاست كه از جانب بنده از گل كو معذرت ميخواهي!!! بابا ديگه بخدا بسه اين همه چاپلوسي ...حالا به اين هم اكتفا نكرده ايد و ابتداي نوشته تان آورده ايد: خانم گل كو و ساير دوستان گرامي...آخر مرد" ساير دوستان " ديگر چه صيغه ايست كه آورده اي...مگر من به غير از حضرتعالي و گل كو كس ديگري را مخاطب قرار داده بودم كه تو به همه بفرما ميزني؟.نميدانم چرا هيچ وقت تنها هستي وارد گود نميشي، عين اين بازيگران خيمه شب بازي مي ماني، كه تماشاچي مي خواهد. اصلا همه كارهايت تماشاچي مي خواهد، اميدوارم همين دوستان گرامي كه مي فرمائيد در آخر اين نوشته متوجه بشوند كه چرا شبح به تماشاچي احتياج بيشتري دارد.
2-آقاي شبح اولين توهين را شما و اون خانوم گل كو به بنده كرديد (تاكيد مي كنم : اولين توهين) كه هر چه از دهانتان در آمده بود را در نظرخواهي بنده و وبلاگتان نوشته بوديد و بنده اين حق را براي خودم محفوظ ميدانم كه هر موقع چاك دهن شما باز شود، به موقع پر و لبريزش نمايم!
3-بله بهتر است ضريب تحملتان را بالا ببريد، البته از يك اطلاعاتي نسل سوم كه زماني جزوگروه هاي تصفيه دانشجوهاي بدبخت بوده والان در وبلاگش از شاملو وچه گوارا و لنين مي نويسد هم انتظار ظزفيت بيشتري مي رفت.عجيب است كار دنيا را نگاه كنيد همون آقاياني كه يه زماني تا نافشان ريش ميذاشتند و راه بر مردم مي بستند، چون ديگر از اين كار نوني گيرشان نمي آيد حالا دم از حقوق زنان و براندازي قصاص مي زنند. واي بر مردمي كه اختيارشان را هر روز دست بوقلمون صفتهائي مثل تو دهند كه يك روز روضه امام حسين مي خواني ، روز ديگر شاملو وَق مي زنند.
4-آقاي شبح، اگر من شلوارم را پائين مي كشم، عجيب است كه تو چرا ما تحتت را براي من قمبل مي كني؟ يادته زماني در نظرخواهي ام نوشته بودي كه هرگز به باكره سر نخواهي زد؟پس چه شد كه دوباره سر زده اي ؟آقا برايت دعوت نامه نفرستاديم ولطف كن شرت را از سر ما كم كن.مرا جرات سر و كله زدن با يك اطلاعاتي نسل سوم نيست كه نه برايش انقلاب مهم است و نه اصلاح. مزدوريش را مي كند و پولش را مي گيرد و هر چه تماشاچي اش يشتر باشد و كنتورش بيشتر كار كند، مزدش بيشتر ميشود.
5-من نميدانم تو چرا كاسه داغتر از آش شده اي؟ پدرام اگر بخواهد حرفي بزند و اظهار نظري بكند قطعا خودش زبان دارد و نيازي به واسطه وحي ندارد.داداش جان، عين آخوندها و كشيشها كه خود را وكيل و وصي خدا در روي زمين ميدانند، تو هم با همان انحصار و قدرت طلبي سخن ميراني، تو گوئي تنها كسي هستي كه مي فهمد رفرم و آزادي و زن چيست و مابقي يا بايد خفه بشوند و يا خفه شان خواهي كرد.
6-آقاي شبح قطعا شما نيازي به دفاع از حيثيت خود نداريد، چرا كه آدمهائي مثل تو اصلا حيثيتي ندارند كه از آن دفاع كنند! آقاي شبح ، ديگر خيلي قديمي شده كه با دم زدن از لنين و چه گوارا و شاملو ، خود را روشنفكر وانمود نمائيد و تا كسي هم مخالف شما چيزي گفت فورا او را به بيسوادي و كتاب ناخواندن متهم نمائيد.من واقعا تعجب ميكنم اگر شما اين همه مطالعه مي كنيد و هر روز مطالب رنگ و وارنگ علمي و ادبي در وبلاگتان ميذاريد، پس چه زماني كار مي كنيد و خرجتان را در مي آريد؟ البته ميدانم كه كار شما نوشتن همين كلمات در وبلاگتان هست و براي همين چيزهاست كه مزد مي گيريد.بيچاره آنهائي كه فكر مي كنند تو واقعا درد آزادي و زن و قصاص داري...
7-آقاجان ما نه خرابكاريم، نه تروريست و نه هكر!!! سيل اي ميلهاي ويروسي هم كه دم از آن ميزنيد نيز از شگردهائي است كه خود را مظلوم جلوه دهيد تا ملت را راحت تر تحميق كنيد و عقايدشان را تخليه. آقا الان مدتهاست كه مظلوم نمائي از شگردهاي اطلاعاتي هاي نسل سوم است.من تصور نميكردم كه شما اينقدر مزد بگير تشريف داشته باشيد و هم اكنون هم ميدانم بلافاصله بنده را شناسائي نموده و با روشهاي مخصوص خودتان ساكتم خواهيد كرد. اما بهتر است همه بدانند كه همون فضاي مثبت نظر خواهي كه آقاي شبح دم از آن ميزند، همان سلول اعتراف مخالفان هست كه فقط از دخمه تاريك و تنك تبديل به محيط فانتزي و شبح وار شده است.
ديگر ملالي نيست...



........................................................................................

Monday, December 16, 2002

حلقه ازدواج
آدمهائي رو ديده ام كه توي دست چپشون حلقه اي دارند كه يادگاري از زمان ازدواجشون هستش.
خيلي ها هم وجود دارند كه اين انگشتر را توي دستشون نمي كند، اصلا بعضيها دوست ندارند نشون بدهند كه متاهل هستند .
اما تك و توك مردان يا زناني رو ديده ام كه در تمام عمرشون اين حلقه رو از دستشون در نياورده اند ، به نحوي كه با كلفت شدن انگشتهاشون (بخاطر كهولت سن)، ديگه انگشنري هم از دست طرف بيرون نمي اومده...
حالا ارتباط گوز با شقيقه :
ميخواستم بگم حتي وضعيت يه حلقه هم ميتونه خيلي چيزها از عشق و علاقه آدمها بهم بگه.
لازم نيست حتما علاقه مندي از روي كلمات زيبا و يا هديه هاي آنچناني مشخص بشه.
بعضي از مردها با ديدن يه خانم شيك و سانتي مانتال، يواشكي حلقه رو از دستشون بيرون مي كشند تا يه لاسي بزنند و يابعضي از خانمها با قايم كردن حلقه شون ميخوان كار خودشون رو تو ادارات و شهرداري وتاكسي و ...جلو ببرند و خواسته هاي خودشون رو با اين حربه تامين كنند.
اما خيلي زيباست وقتي آدمهائي رو مي بينم كه در همه حال اين حلقه رو از دستشون در نمي آرن و مفتخر به آن هستند.
اين حلقه يك نشانه است، امضاي عشق است.






........................................................................................

Sunday, December 15, 2002

عجيب است شبحي كه حل مساله را با گفتگو امكان پذير نميداند و احتمالا ميخواهد با زور چماق، مطلب را تفهيم نمايد دم از براندازي خشونت ميزند !!!
يا وقتي يك پيمان يكطرفه با پدرام امضا ميكند كه سر همديگر را نبرند، حوب ميداند كه نبايد جائي كه تماشاچي و هورا گو ندارد وارد گود شود و مباحثه نمايد. چرا كه لشگر جاهل ضامن پيروزي اش مي باشد ونه تدبر و سخن وريش.
خوب حسادت ميكنيم به جناب شبح خان ديگه. فقط بريم كه الان خانم گل كو پيداش ميشه و من رو به بي چاك و دهن بودن متهم ميكنه...(:



ري را :مادر نامي است براي خدا در لبها و قلبهاي كودكان!



........................................................................................

Saturday, December 14, 2002

شمال يعني ثروت
جنوب يعني فلاكت
غرب يعني لذت
شرق يعني گريه...گريه....گريه



........................................................................................

Tuesday, December 10, 2002

احتياط در مستراح
توي توالتهاي عمومي كه ميري آرزو ميكني كه پشت درش حتما چفت و بست داشته باشه تا بتوني ببنديش. وگرنه بايد هي سرفه كني و صداهاي اَخ و تُف در بياري و يا اينكه يه دستت رو به در تكيه بدي تا كسي يهوئي در رو باز نكنه...
از بعضي آدمها متعجبم كه وقتي وارد توالت عمومي ميشن محكم و باتمام زور ميرن كه در دستشوئي رو از جاش بكنند با وجود اينكه ميدونن ممكنه كه اون ورِ دَر، چفت و بستي نباشه و يه بنده خدائي اون تو نشسته باشه و با آرامش بخواد يه كارهائي بكنه !
يه تَقّه اي به در بزنيد يا يه ذره يواشتر در رو بزنيد ، تا اون بدبخت اَن آويزون، سكته نكنه !!!



........................................................................................

Monday, December 09, 2002

كره گياهي و ماكاروني
يه مدتي ميشه كه توي تلويزيون زِرت و زِرت تبليغ كره گياهي با اسمهاي مختلف مي كنند : اطلس طلائي، پامچال، محيا، لتكا و ...
يادم مياد چند سال قبل، موج صدور موافقتنامه اصولي براي ماكاروني راه افتاد و انواع و اقسام اين ماده، تو بازار ريخته شد: ماكاروني تك، سميرا، مانا، ماما كاروني و ...
اما چون دولت و وزارت صنايع مطالعه درست و حسابي رو بازار مصرف نكرده بودند، بعد از مدتي خيلي از اين شركتها ورشكست شدن و كلي بدهي بالا آوردند.
اميدوارم كار كره گياهي به اينجاها نكشه و گرنه باز بايد تاوان بيسوادي مديران رده بالاي مملكتي رو، جامعه پس بده .
سواستفاده يه عده ديگه كه هم بماند كه اين وسط پول نفت را بواسطه مجوزهائي مثل سد سازي، ماكاروني و يا كره گياهي بالا مي كشند....البته بگذريم كه خيلي از اين آقايون احتياج به مجوز هم ندارند.



........................................................................................

Wednesday, December 04, 2002

عيدفطر
از عجايب نجوم اينه كه در مملكتهائي كه در سمت چپ و سمت راست كشور ما هستند ماه ديده ميشه اما تو مملكت ما خبري از ماه نيست ! حتما حركت وضعي زمين تبديل شده به حركت زيگزاگي يه در ميون !!!
هر چند كه غرغر كردن من بخاطر دين و ايمونم نيست و فقط دلم ميخواست يه 5 شنبه يا شنبه تعطيل بشم اما خود اين ماه ديدن، دكّوني شده واسه آقايون و اينكه به اين ملت تلقين كنند كه صلاحيت ديدن ماه رو ندارند و فقط اين قشر هستند كه ميتوانند ماه رو ببينند.
تازشم هيچ معلوم نيستش كه اين آقايون واقعا ماه رو تو آسمون مي بينند و يا اينكه با ديدن ماهروئي در حجله خانه شان، حكم به عيد فطر ميدن.
از عجايب ديگه نجوم ، يوم الشّك هستش كه امروزه با اين همه فن آوري ارتباطي و ماهواره خيلي مسخره هست كه نسبت به وضعيت ماه در آسمان، شك داشته باشيم و استناد به چشمان غير مسلح كنيم. بالاخره يا ماه هست يا نيست ، ديگه شك واسه چي؟
هر چند كه با كارهائي كه حضرات مي كنند تمام ليل و نهارمان شده شك.



........................................................................................

Tuesday, December 03, 2002

تاهل
براي متاهلين ،عمر زودتر سپري ميشه تا مجردها. در دوران تجردم تمام دغدغه اي كه داشتم اين بود كه چه جوري روزم رو شب كنم و شبم را سحر. همش يا يلّلي تلّلي ميكردم يا با رفقا مي پريدم و حال و هول دوران جواني...
اما الان صبح تا شب سگ دو ميزنم واسه چندر غاز پول و شب هم ميرسم خونه و مثل جسد دراز به دراز مي خوابم. دائما تو فكر اين هستم كه :
نكنه تو آينده دچار مشكل مادي بشم،
نكنه مريض بشم و سلامتي ام رو از دست بدم،
نكنه بچه ام ناقص بدنيا بياد،
نكنه تصادف كنم،
نكنه از سركار اخراج بشم،
نكنه ....
وقتي مي بينم زندگي يه نفر ديگه هم به من بسته شده، خيلي بزدل و محتاط ميشم.
ديگه ريسك نمي كنم،
ديگه جلوي رئيسم واي نمي ايستم،
ديگه ولخرجي نمي كنم،
حتي واسه خودم لباس و كفش و كلاه هم نمي خرم.
درسته كه با يار بودن آرامش داره اما در كنارش صدها مشكل ديگه هم ظاهر ميشه. تو دوران مجرديم همه دغدغه ام اين بود كه :
آيا دختري كه بهش شماره داده ام زنگ ميزنه يا نه؟
آخر افسردگيم وقتي بود كه شبهاي جمعه تنها تو خونه مي نشستم و ياد دوست دخترهاي سابقم مي افتادم.
تمام عشقم به عرق سگي اي بود كه از چهار راه مجيديه مي گرفتم.
همه غصه ام پاس كردن يه 4 واحدي خفن بود.
تمام كلنجار رفتن من، خايه مالي استادها واسه گرفتن نمره بود.
آخر سركشي من ، دودره كردم ماشين بابا واسه كُس چرخ زدن بود.
اما الان دغدغه هام و افسردگي هام عوض شده...وقتي تو بعضي از اين وبلاگها احساسات دوران تجردم رو مي بينم، هم بهشون غبطه مي خورم و هم مسخره شون مي كنم.وقتي مي بينم يه آهنگ خارجكي چه جوري احساس يه دختر خانم را عوض ميكنه و يا يه خاطره عاشقانه ، چطور يه پسر رو ديوونه ميكنه، ياد عشق بازيها و كُس كًلًك بازيهاي خودم مي افتم.
همه چيز در زمان خودش بايد انجام بشه. يه عموي باحال دارم كه ميگه اگه توي 40 سالگي ترتيب سوفيا لورن رو هم بدي، باز عقبتري از يه نوجوان 16 ساله كه توي يه بن بست تاريك، يه وشگون از كون دختر همسايه مي گيره ...



........................................................................................

Sunday, December 01, 2002

يه جمله قشنگ از وبلاگ ري را:
همه مون مي ميريم، اما همه مون زندگي نمي كنيم.



زندگي مصنوعي:
اكثر مواد غذائي را به نحوي تهيه ميكنن كه با فشار ناچيز دندانها و به صرف تماس با بزاق حل بشن و وارد مري و معده شوند.(شكلاتها، بيسكويتها و كيكها و...)
و همين كافيه تا لثه هاي ما سست و شل بشن. با گاز زدن موادي مثل سيب، ميشه به لثه ها ورزش داد.
يادمه مسئولان باغ وحش، ناخنهاي گربه سالان بزرگ رو كوتاه مي كردند. چرا كه محيط كوچك قفس مانع از حركت زياد اين حيوانات ميشد و به همين دليل ناخنها بخاطر ماليده نشدن به سنگ و كلوخ ، بلند و كشيده ميشدند و باعث ميشد كه هم حركت كردن گربه سالان با مشكل روبرو بشه و هم اينكه به خودشون آسيب برسونن.
هر چيزي در طبيعت اگر به طرق مصنوعي، ماهيتش عوض بشه شايد در كوتاه مدت خوشايند به نظر بياد، ولي گذشت زمان، خبطها را آشكار خواهد كرد.




از موقعيكه سايت سه كاف به دكتر سكس لينك داده‏، هينتهاي من رفته بالا.معلوم ميشه كه سه كاف خيلي مشتري داره.
براي اينكه از اين سايت استفاده كنين بايد فونتش رو داونلود كنيد.





مصاحبه هاي تلويزيون لاريجاني، يعني يكطرفه به قاضي رفتن...



........................................................................................

Home